مبانی نظری و پیشینه پژوهش خودپنداره تحصیلی(فصل دوم پایان نامه) - دانلود رایگان
دانلود رایگان
دانلود رایگان لینک دانلود و خرید پایین توضیحاتدسته بندی : ووردنوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )تعداد صفحه : 32 صفحه قسمتی از متن word (..doc) : خود پندارهمتمايز ساختن «خود» از «ديگري»، ادراك يا شناخت خود است. (محسني، 1375، ص17). ادراك از خود، يك مفهوم شناختي- اجتماعي است كه با زمينههاي شناختي- اجتماعي ارتباط بيشتري دارد تا با زمينهي شناخت دنياي فيزيكي. به موازات رشد اجتماعي و دريافت هنجارهاي رفتاري «خود» را از ديگران، از خلال پايهگذاري فرديت خود مجزا سازد. كودكان به تدريج و با افزايش سن، به ويژگيهاي خصوصي و شخصي، هويت خود را ادراك ميكنند. كيفيت شكلگيري ادراك از «خود» تا حدود زيادي به چگونگي روابط و تبادل اجتماعي كودك با ديگران بستگي دارد و در خلال تجارب كودك با مراقبان اوليه، طرز برخورد و رفتار والدين و باز خوردهاي محيطي، باعث شكلگيري باورها و نگرشهاي فرد ميشود، البته كليه عوامل خارجي تاثيرگذار، جزء از طريق خود فرد، نميتواند بر آن دست يابد (محسني، 1375).خودپنداره ، يك از صفات ويژهي انسانهاست كه از اوايل كودكي آغاز ميشود و در طول زندگي هم چنان ادامه دارد. هر فرد، شناخت و ادراك خاصي از خود دارد كه ديگران از آن بياطلاعاند. افكار و نگرشهاي مربوط به «خود» فرد، يك نظام مفهومي را ميسازد كه ميتوان آن را خودپنداره ناميد (محسني، 1375، ص18). اين نظام فكري و شخصيتي دربرگيرندهي كليهي ملاحظات فرد درباره خود و صفات جسمي و روحي، قابليتها و تواناييها، استعدادها، نوع باورها و ارزشهاي فلسفي اخلاقي، سياسي، مذهبي و ديگر ويژگيهاي اجتماعي- رواني است كه او را از «ديگر» افراد متمايز ميسازد. به علاوه بر اين، عوامل ديگري مانند خاطرات گذشته، موفقيتها و شكستهاي پيشين، باورها، علايق و نوع ارتباط فرد با ديگران، باعث ادراك فرد از خود و زمينهي لازم جهت خود ارزشيابي به وجود ميآورد. كه اين ارزشيابي، مبناي حرمت خود، احساس گناه، شرمساري و هويت شخصي فرد را تعيين ميكند (محسني، 1375). با تمام اين تعابير و تفاسير، فرد است كه ادراك نهايي نسبت به خود انجام ميدهد و جايگاه خود را در تبيين افراد ديگر پيدا ميكند. خود پنداره به عنوان قضاوت كلي فرد و ارزشگذاري در مورد خودش تعريف شده است.(هارتر. Harter، 1975). در جايي ديگر، به فرايند آگاه شدن هر فرد از ويژگيهاي شخصيتياش، نوع روابط با ديگران، نظرش نسبت به حوادث و وقايع، ظرفيتها و تواناييهاي او اشاره شده است خود پنداره هر فردي به تدريج از طريق بازخورد از سوي افراد مهم، بويژه والدين، شكل ميگيرد (روزنبرگ. Rosenberg، 1965 ترجمه حسين پور،1389). خود پنداره به عنوان يك سازهي چند بعدي، تعريف شده است كه داراي ابعاد خاصي از جمله اعتماد به نفس، احساس استقلال، توانش تحصيلي و اخلاقي ميباشد.به طور كلي، مفهوم خودپنداره ، يك سازهي چند بعدي است كه با مفاهيم خودپندارهي تحصيلي، اجتماعي و بدني مرتبط است مفهوم خود پنداره ؛ مفاهيم خاص ديگري مانند توانايي كلي، ارزش تكاليف، عملكرد، سطح دشواري تكاليف، ارزشيابي از توانايي خود، فعاليتهاي تحصيلي مانند رياضي، زبان انگليسي، علوم و غيره ارتباط دارد (الكس، مارش، هاتي و برن هلت، 2000 به نقل از برن هلت، 2003 ترجمه حسين پور،1389) هر كس قادر است به افكار و احساسات خود بينديشد و ميتواند از خصوصيات و تواناييهاي خود آگاه شود؛ و از خود دركي حاصل كند با شكلگيري ازن نگرشها، ممكن است هر فردي براي خود، ارزشي منفي يا مثبت قايل شود و اين گونه به استنباط از تواناييهاي خود بپردازد.ادراك در روان شناسي امروزي، به معناي فرايند ذهني يا رواني است كه گزينش و سازماندهي اطلاعات حسي و نهايتاًمعنابخشي آنها را به گونهاي فعال به عهده دارد (ايرواني و خداپناهي، 1379). در ادراك تجارب، انتظارات حالات انگيزشي، شناختي، عاطفي و بافتي كه در آن رفتار رخ ميدهد تاثير دارند.خودپنداره ميتواند، نمودي از انگيزشهاي فردي و نظام ارزشي حاكم بر ديدگاه فرد از خودش باشد كه متاثر از عوامل چندي از جمله، نوع برخورد و رفتار والدين، بازخورد ناشي از اعمال و رفتار فرد، و پيامدهايي كه اين اعمال و رفتار براي شخص دارد، توصيف شود (روحاني، 1351، به نقل از يعقوب خاني غياثوند، 1372).خود پنداره از ادراكات فرد از خود است، كه از طريق تجربه، تعامل با ديگران و اسنادهاي رفتاري مربوط به خودش، حاصل ميشود يكي از عوامل كه موجب خودپنداره مثبت در نوجوانان ميشود، احساس خوبي است كه در مورد خود كسب ميكند، فلاسفهي فطرينگر از جمله دكارت. Descarets (1640) و كانت. Kant (1781) معتقد بودند كه شيوهي ادراك هر فرد، چيزي است كه با آن به دنيا آمده است (ميد، 1965). تجربهگراياني چون بركلي. Berkekey (1709) و لاك. Locke (1690)، مدعي بودند كه افراد، شيوهي ادراك را با تجربهي اشياء دنياي پيرامون خود ياد ميگيرند (ميد، 1965). اما روانشناسان امروزي، به تلفيقي از اين دو معتقدند مارش و شاولسون (1985) معتقدند كه افكار و ادراكات مربوط به «خود» از طريق تجربه و تعامل با محيط، پيريزي شده و در ذهن خود شكل ميگيرند (مارش و هاربرت، 1990 ترجمه حسين پور، 1389).خود، در آغاز به وسيله تركيبي از ارتباطات اوليه شكل ميگيرد؛ كه نوع اين ساختار در رشد و شكلدهي شخصيت افراد، اهميت بسزايي دارد. از آنجايي كه خانواده مهمترين بافت سازنده و شكلدهندهي خودپنداري و خود ادراكي كودكان و نوجوانان است بسياري از ارزشها، اعتقادات و معيارهاي رفتاري را تحت تاثير قرار ميدهد. در صورتي كه اين روابط بر پايهي اعتماد، محبت و احترام متقابل باشند، باعث ايجاد تصويري مثبت از خود ميگردد و هنگامي كه نوع روابط حاكم بر خانواده، استبدادي و خالي از عاطفه باشد، ممكن است نوع نگرش منفي در فرد نسبت به خود ايجاد كند.يكي از راههاي ايجاد خودپنداره مثبت، احترام به فرزندان و توجه به شخصيت آنهاست. به نقل از فرزنداني كه در خانواده، به طور شايسته از سوي والدين، مورد احترام و ارزش قرار نگيرند به علت عدم توجه به حقوق و نظرات ديگران، ممكن است متقابلاً مورد بياحترامي قرار گيرند و اين باعث صدمه رسيدن به شخصيت آنان و ايجاد خود ادراكي منفي در آنان شود برامل. Bramel، 1977 واتكينز. Watkins، 1988 ترجمه حسين پور،1389).